با بال های كمیل
امشب شهر پیامبر(ص) حال و هوای دیگری مییابد. امشب ستارهها با زمین مهربانتر میشوند. قرار است امشب بال بگشایی و طول و عرض بهشت خدا را زیر بالهایت بگیری. آری، همین امشب كه نسیم مناجات علی(ع) آسمان شهر پیامبر(ص) را بغل میكند. این نخستین شب جمعهای است كه در مدینه هستی و قرار است سجاده بر بركهای از نیلوفر بیندازی و دعای كمیل را زمزمه كنی. كی به خاطرت خطور میكرد كه در بینالحرمین مدینه چنین توفیقی پیدا كنی؟! بیاد بیاور آن محافل ذكری را كه در پایانش از خدا زیارت مسجدالنبی(ص) و بقیع خاموش را میخواستی. بیاد بیاور آن آههای سردی را كه پس از دیدن تصویر بقیع و قبه الخضراء میكشیدی و از فراخنای جان آرزوی دیدار آن را مینمودی.
امشب بار سنگینی از امانت بر دوش توست؛ كولهباری از اشك و آه حسرت آنانی كه به تو التماس دعا گفتهاند. تو امشب میزبان یاد و خاطره همگی آنهایی هستی كه هنگام خداحافظی با دلی سراسر حسرت تو را به وادی ستونهای بیدار و منارههای منتظر، بدرقه كردند.
امشب تو تنها نیستی و با بالهای كمیل، تنها به میهمانی علی(ع) نمیروی. هزاران پنجره باران خورده نگاه از میهنات تو را در بین دعا كنندگان جستجو میكند. امشب حق چشمههای حسرت زده را پاس دار و بگذار دل همة آنها از دریچه چشمان بارانی تو سامان مهربان رسول خدا(ص) را ببینند. امشب دل از هر چه غیر آه است و دعاست خالی دار و پای مناجات علی(ع) بنشین. آنگاه خواهی دید ترانة شب و نخلستان و غربت با دلت چه میكند.
امشب دلت را به دست ابرهای پر عقده اشك واسپار و خود را در نسیم اجابت یله كن و بدان تاكنون هرگز بر سر چنین سفرهای ننشستهای.
ابوالفضل هادیمنش
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان